ویرجینیا وولف و به سوی فانوس دریایی
جریان سیال ذهن در آثار ویرجینیا وولف
در وادی ” جریان سیال ذهن ” به عنوان سبک و روشی در روایت داستان، کتاب ” به سوی فانوس دریایی “، نوشته ی ویرجینیا وولف، عنصری ارشد از گروه پیشگامان است. و خواندن آن حتی چند باره و این بار با ترجمه ی خجسته کیهان، به درک بهتر این گونه از روایت، کمک خواهد کرد.
هنر مدرن و جریان سیال ذهن
یکی از بارزترین ویژگی هنر مدرن، ابهام گویی یا پیچیده نمایی است که شاید بهترین، و البته نه تنها، سبب آن، دست کم در ادبیات داستانی، آثار آفریده در نیمه ی قرن بیستم با شیوه ی روایت مبتنی بر ” جریان سیال ذهن ” است.
روشی که مخاطب را از وضعیت تماشاگر محض و منفعل خارج و به مشارکتی جهت همراهی با جزئیات داستان می طلبد. گویی خواننده باید نیمی از معما، روابط بین شخصیت و برخی گره های قصه را خود حل، کشف و باز نماید. هرچند خود نویسنده از ابتدا و حتی در جریان قصه گویی، چنین خواستی نداشته است.
جابجایی شخصیت محوری و راوی در جریان سیال ذهن
اولین بخش کتاب ” به سوی فانوس دریایی ” روایتی از یک میهمانی با حضور اقوام و دوستان خانوادگی است. تمام وقایع در یک روز روی داده و پیچیدگی خاص و ویژه ای ندارد. اما ویرجینیا وولف پی در پی هر یک از افراد این جمع را در جایگاه شخصیت اصلی و حتی راوی نشانده و خواننده ی کتاب را توانا در دیدن رویدادها از نگاه تک به تک آنها، نموده است.
هرچند خانم رمزی، به عنوان میزبان میهمانی، شخص محوری داستان است و تمام روایتهای افراد دیگر نیز، به نوعی با افکار و روایت های وی تلاقی می یابند. اما همین جابجایی شخصیت و راوی ها به داستان بعدی ویژه داده و گویی قصه بیش از طول، در عرض زمان حرکت می کند.
زمان روایت در کتاب به سوی فانوس دریایی
زمان روایت در بخش اول کتاب ” به سوی فانوس دریایی” حال در جریان است و از آنجایی که راوی، گاهی خانم رمزی به عنوان شخصیت محور، برخی اوقات سوم شخص و در زمان هایی، یکی دیگر از افراد قصه است، متن پیچیده می نماید. با این همه، خواننده ی متن، مسیر قصه را گم نمی کند.
تمام بخش اول در یک روز می گذرد، اما کشش دارد. قصه به سبب جابجایی راوی و نگاه از زاویه ی دید هر یک از آنها به رویدادها، قادر به ایستادن یا سکون در زمان است. گویی قصه بیش از طول در عرض زمان حرکت می کند.